سپید

هر چیزی سپیدش قشنگه...

سپید

هر چیزی سپیدش قشنگه...

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
آخرین نظرات

د.د

شنبه, ۲۰ مهر ۱۳۹۲، ۱۰:۲۸ ب.ظ


د.د

این مخفف یه جمله اس که گفتنش برای من خیلی سخته .گاهی ناگهان

می آد و باید زود بگم تا از دستش خلاص بشم. عینهو بار سنگینی که

ناگهان بذارن روی دوشت. عینهو گوی داغی که گذاشته باشند کف

دست آدم.باید زود بندازیش.باید زود بگیش

اوایل کوچکتر بود.یعنی من این طور فکر میکردم.اما بعد بزرگ و بزرگتر شد...

حجم اش بزرگ تر از دل شد و من همیشه از چیزهایی که حجم شان بزرگ تر

 از دل میشود،میترسم.از چیزهایی که برای نگاه کردنشان- بس که

بزرگ اند- باید فاصله بگیرم،میترسم.از وقتی که فهمیدم ابعاد بزرگی اش

را نمی توانم با کلمات اندازه بگیرم یا در«دوستت دارم»خلاصه اش

کنم،به شدت ترسیده ام.از حقارت خودم لج ام گرفته است. از ناتوانی و

کوچکی روح ام،فکر میکردم همیشه کوچک تر از من باقی خواهد ماند.

فکر میکردم این من هستم که او را آفریده ام و برای همیشه آفریده ی

من باقی خواهد ماند.اما نماند.به سرعت بزرگ شد.

از لای انگشتان من لغزید و گریخت.آنقدر که من مقهور آن شدم.

آنقدر که وسعت اش از مرزهای «دوست داشتن»فراتر رفت.آنقدر که

دیگر از من فرمان نمی برد.آنقدر که حالا می خواهد مرا در خودش محو

کند.اکنون من با همه ی توانی که برایم باقی مانده است می گویم

«دوستت دارم» تا شاید اندکی از فشار غریبی که بر روح ام حس میکنم

رها شوم.تا گوی داغ را،

برای لحظه ای هم که شده،بیندازم روی زمین.

د.د    


مصطفی مستور-حکایت عشقی بی قاف بی شین بی نقطه

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۷/۲۰
سپید

نظرات  (۱)

۲۶ آبان ۹۲ ، ۱۴:۵۸ جوان بسیجی
خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم...
واقعا قشنگ بود

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی